مقايسه اي ميان انقلاب هاي چين، الجزاير و انقلاب اسلامي در ايران
مقايسه اي ميان انقلاب هاي چين، الجزاير و انقلاب اسلامي در ايران
مقايسه اي ميان انقلاب هاي چين، الجزاير و انقلاب اسلامي در ايران
نويسنده: احمد مومني راد
در بخش نخست مقاله پيش رو که با عنوان «انقلابي به نام خداوند» منتشر شد ، انقلاب اسلامي ايران با دو انقلاب بزرگ در قرن بيستم ، يعني انقلاب چين و انقلاب الجزاير از زواياي مختلف مورد مقايسه قرار گرفت . هدف از اين مقايسه تشخيص تفاوت ها و تشابهات اين 3انقلاب بود. در قسمت قبل ، نقش ايدئولوژي و رهبري در 3انقلاب مذکور مورد توجه قرار گرفتند و در بخش حاضر، اوضاع سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، نظامي و بين المللي در هر يک از اين کشورها طي سالهاي پيش از پيروزي انقلاب مورد بررسي قرار مي گيرد.
الجزاير : در قرن بيستم الجزاير در طول سالهاي مبارزه با استعمار به لحاظ مديريت سياسي دچار مشکل بوده است و جامعه الجزاير در اثر حضور و تسلط فرانسويان اجتماعي دوگانه و متضاد شمرده مي شد؛ اقليت فرانسوي پست هاي حساس و کليدي الجزاير را در دست خود داشتند و اکثريت مردم مسلمان الجزاير نه تنها نقشي در اداره سياسي نداشتند ، بلکه در شرايط ناگوار و فاجعه آميزي در فقر و اختناق به سر مي بردند. استعمار فرانسه از 1954م به بعد جز اين هدفي نداشته است که اراده ملت را در هم شکند، مقاومتش را سرکوب کند. ملت الجزاير ظاهرا پراکنده که همه قرباني يک دستگاه ستمکار هستند و دشمن واحدي در برابر آنان مي باشد.
ايران : نوع حکومت ايران از زمانهاي گذشته پادشاهي مطلقه بود و مردم هيچ گونه مشارکتي در امور سياسي و اجتماعي کشور نداشتند. از نظر فساد مالي ، اقتصادي و اداري در حالي که اکثريت مردم ايران در فقر به سر مي بردند، شاه و درباريان و خانواده هزار فاميل او با حيف و ميل و چپاول بيت المال مشغول فساد، دزدي و خوشگذراني بودند. به همين دليل قدرت سياسي در ايران فاقد لياقت ، شايستگي و صلاحيت لازم براي اداره کشور بود. و هنگامي که انقلاب آغاز شد همه ملت از آن پشتيباني کردند.
الجزاير : دو عامل استعمار و جنگهاي پي در پي آزاديبخش داخلي ضربه هولناکي بر اقتصاد الجزاير وارد کرد. اراضي مرغوب کشاورزي اين کشور توسط فرانسويان تصاحب گرديد. جامعه الجزاير به طور متناوب بر اثر يک سلسله خشکسالي ها و بيماري ها، تلفات اقتصادي و انساني بسياري را تحمل کرد. و همانند کشورهاي فرانسه ، روسيه و چين در وضع بحراني به سر مي برد. از اين رو زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي براي وقوع شورش و انقلاب در الجزاير فراهم شده بود. وخامت اوضاع اقتصادي اين کشور در دهه 50و اوايل دهه 60 به گونه اي بود که فرانسويان ناچار به عقب نشيني و پذيرش استقلال اين کشور شدند.
ايران : در ايران قبل از انقلاب برخلاف کشورهاي چين و الجزاير ، نه تنها از نظر اقتصادي بحران و وخامت جدي اقتصادي وجود نداشت بلکه به علت افزايش ناگهاني و سريع قيمت نفت ، تواناييها و قدرت اقتصادي رژيم شاه به سرعت افزايش پيدا کرده بود. از اين رو، خيال رژيم شاه از اين جهت راحت بود و کارشناسان اقتصادي و سياسي هيچ گونه حادثه غيرمترقبه اي را پيش بيني نکرده بودند، اما توضيع درآمد به شيوه اي حيرت زا غيرعادلانه بود و جامعه به طبقات بسيار فقير، متوسط و بسيار ثروتمند تقسيم شده بود و حدفاصل ميان طبقه فقير و طبقه ثروتمند در آن باورنکردني بود.
الجزاير : از ابتداي نهضت رهايي بخش الجزاير تا سال 1955 شرکت در مبارزه در انحصار مردان بود. خصوصيت هاي انقلابي اين مبارزه و ضرورت پنهان کاري مطلق ، چريک را ملزم مي ساخت تا همسر خود را از فعاليت هاي خويش به طور مطلق بي خبر بگذارد. تصميم به شرکت دادن و درگيرساختن زنان به مثابه عناصري فعال در انقلاب الجزاير ساده به دست نيامد، به تعبيري اين خود مفهوم مبارزه بود که بايد تغيير مي کرد. از سال 1955م به بعد تمام اقشار الجزاير در جريان مبارزه استقلال طلبانه آن کشور سهيم بودند. جبهه ملي الجزاير از سال 1956م قشرهاي وسيعي متشکل از علما، رهبران سنديکاها، دانشجويان ، دانش آموزان و... را زير چتر خود داشت . بنابراين ، نهضت آزاديبخش الجزاير يک انقلاب و حرکت به معناي واقعي مردمي و سراسري بود.
ايران : همه مردم ايران اعم از روستايي و شهري ، کشاورزان ، کارگران ، کارمندان ، بازاريان ، روشنفکران ، دانشگاهيان و روحانيون به طور گسترده در همه شهرها و روستاها عليه رژيم پهلوي دست به قيام زده ، با دادن هزاران شهيد و جانباز به پيروزي رسيدند. عاملي که باعث حضور گسترده مردم در صحنه مبارزه شد، دين اسلام بود که با رهبري حضرت امام خميني (ره) حکومت پهلوي را به همراه نظام شاهنشاهي سرنگون کرد.
الجزاير : ارتش استعمارگر فرانسه پس از جنگ جهاني دوم به سختي آسيب ديده و در حال فروپاشي بود. اين فرآيند در پيروزي انقلاب خونين الجزاير و از پاي درآوردن استعمار فرانسه نقش موثري ايفا نمود. نظاميان آن کشور در الجزاير ضربه پذير شدند و هيبت و ابهت آنان در اذهان مردم الجزاير درهم شکست .
ايران : ارتش ايران برخلاف کشورهاي فوق سالهاي مديدي بود که در هيچ جنگ خارجي شرکت نکرده بود و از هر جهت تقويت شده بود. شاه ايران بيش از هر چيز به ارتش توجه داشت و اعتماد آنها را به خود جلب کرده بود. علاوه بر ارتش ، رژيم شاه از حمايت يک سازمان مخفي پليسي به نام ساواک نيز برخوردار بود.
الجزاير : در دهه 1950م دو حرکت ضداستعماري در منطقه خاورميانه و افريقا باعث تشديد روند حرکت انقلابي مردم الجزاير شد. امريکا ملي گرايان الجزاير را عليه فرانسه مسلح نمود و شوروي سابق هم برخلاف روسيه زمان جنگ اول جهاني ، ژست طرفداري از جهان سوم به خود گرفت و به همين دليل از انقلابيون الجزاير در مقابل رژيم وابسته آن کشور حمايت مي کرد.
ايران : حکومت مطلقه محمدرضا پهلوي در سال 57نه تنها از سوي امريکا به عنوان بزرگترين ابرقدرت جهان پشتيباني مي شد بلکه از سوي کشورهاي متحد آن کش ور نيز قويا مورد تاييد و حمايت قرار گرفته بود، کشورهاي بلوک شرق و بويژه اتحاد جماهير شوروي سابق نيز با انعقاد قراردادهاي تجاري ، اقتصادي و صنعتي به طور غيرمستقيم حامي اين رژيم ديکتاتور بودند.
نتيجه : انقلاب چين بر عليه سرمايه داري ، فئوداليسم و فساد همه جانبه رژيم حاکم بر اين کشور رخ داد، در حالي که مردم قبلا در سال 1911 به 250سال سلطنت خاندان منچو پايان داده بود و حکومت جمهوري برقرار کرده بودند. انقلاب اسلامي ايران از ماهيتي ضدسلطنتي ، ضداستبدادي و ضداستکباري برخوردار بود و منافع نامشروع ابرقدرتها بويژه امريکا را مورد تهديد جدي قرار داد. در انقلاب چين ، شوروي از انقلابيون کمونيست حمايت مي کرد و رهبران انقلابي الجزاير نيز از حمايت امريکا و شوروي به جهت گرايش هاي ناسيوناليستي و سوسياليستي در سطح رهبري ، برخوردار بودند در حالي که رژيم سلطنتي شاه در مقابل نيروي انقلابي مردم از حمايت کامل امريکا و غرب برخوردار بود. در حقيقت برخلاف دو انقلاب پيش گفته ، اوضاع بين المللي و کشورهاي خارجي کمکي به مردم ايران در پيروزي انقلابشان نکردند و اين خود ملت بود که با تکيه بر دين و متحد با يکديگر به رهبري امام خميني توانست انقلاب خود را به پيروزي برساند. اين وجه از انقلاب و ماهيت ديني آن ، آن را به طور جدي با انقلاب هاي پيش گفته متمايز مي سازد و آغاز دوراني تازه را نويد مي دهد.
منبع: سایت خبری جام جم آن لاین
اوضاع سياسي
الجزاير : در قرن بيستم الجزاير در طول سالهاي مبارزه با استعمار به لحاظ مديريت سياسي دچار مشکل بوده است و جامعه الجزاير در اثر حضور و تسلط فرانسويان اجتماعي دوگانه و متضاد شمرده مي شد؛ اقليت فرانسوي پست هاي حساس و کليدي الجزاير را در دست خود داشتند و اکثريت مردم مسلمان الجزاير نه تنها نقشي در اداره سياسي نداشتند ، بلکه در شرايط ناگوار و فاجعه آميزي در فقر و اختناق به سر مي بردند. استعمار فرانسه از 1954م به بعد جز اين هدفي نداشته است که اراده ملت را در هم شکند، مقاومتش را سرکوب کند. ملت الجزاير ظاهرا پراکنده که همه قرباني يک دستگاه ستمکار هستند و دشمن واحدي در برابر آنان مي باشد.
ايران : نوع حکومت ايران از زمانهاي گذشته پادشاهي مطلقه بود و مردم هيچ گونه مشارکتي در امور سياسي و اجتماعي کشور نداشتند. از نظر فساد مالي ، اقتصادي و اداري در حالي که اکثريت مردم ايران در فقر به سر مي بردند، شاه و درباريان و خانواده هزار فاميل او با حيف و ميل و چپاول بيت المال مشغول فساد، دزدي و خوشگذراني بودند. به همين دليل قدرت سياسي در ايران فاقد لياقت ، شايستگي و صلاحيت لازم براي اداره کشور بود. و هنگامي که انقلاب آغاز شد همه ملت از آن پشتيباني کردند.
اوضاع اقتصادي
الجزاير : دو عامل استعمار و جنگهاي پي در پي آزاديبخش داخلي ضربه هولناکي بر اقتصاد الجزاير وارد کرد. اراضي مرغوب کشاورزي اين کشور توسط فرانسويان تصاحب گرديد. جامعه الجزاير به طور متناوب بر اثر يک سلسله خشکسالي ها و بيماري ها، تلفات اقتصادي و انساني بسياري را تحمل کرد. و همانند کشورهاي فرانسه ، روسيه و چين در وضع بحراني به سر مي برد. از اين رو زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي براي وقوع شورش و انقلاب در الجزاير فراهم شده بود. وخامت اوضاع اقتصادي اين کشور در دهه 50و اوايل دهه 60 به گونه اي بود که فرانسويان ناچار به عقب نشيني و پذيرش استقلال اين کشور شدند.
ايران : در ايران قبل از انقلاب برخلاف کشورهاي چين و الجزاير ، نه تنها از نظر اقتصادي بحران و وخامت جدي اقتصادي وجود نداشت بلکه به علت افزايش ناگهاني و سريع قيمت نفت ، تواناييها و قدرت اقتصادي رژيم شاه به سرعت افزايش پيدا کرده بود. از اين رو، خيال رژيم شاه از اين جهت راحت بود و کارشناسان اقتصادي و سياسي هيچ گونه حادثه غيرمترقبه اي را پيش بيني نکرده بودند، اما توضيع درآمد به شيوه اي حيرت زا غيرعادلانه بود و جامعه به طبقات بسيار فقير، متوسط و بسيار ثروتمند تقسيم شده بود و حدفاصل ميان طبقه فقير و طبقه ثروتمند در آن باورنکردني بود.
اوضاع اجتماعي
الجزاير : از ابتداي نهضت رهايي بخش الجزاير تا سال 1955 شرکت در مبارزه در انحصار مردان بود. خصوصيت هاي انقلابي اين مبارزه و ضرورت پنهان کاري مطلق ، چريک را ملزم مي ساخت تا همسر خود را از فعاليت هاي خويش به طور مطلق بي خبر بگذارد. تصميم به شرکت دادن و درگيرساختن زنان به مثابه عناصري فعال در انقلاب الجزاير ساده به دست نيامد، به تعبيري اين خود مفهوم مبارزه بود که بايد تغيير مي کرد. از سال 1955م به بعد تمام اقشار الجزاير در جريان مبارزه استقلال طلبانه آن کشور سهيم بودند. جبهه ملي الجزاير از سال 1956م قشرهاي وسيعي متشکل از علما، رهبران سنديکاها، دانشجويان ، دانش آموزان و... را زير چتر خود داشت . بنابراين ، نهضت آزاديبخش الجزاير يک انقلاب و حرکت به معناي واقعي مردمي و سراسري بود.
ايران : همه مردم ايران اعم از روستايي و شهري ، کشاورزان ، کارگران ، کارمندان ، بازاريان ، روشنفکران ، دانشگاهيان و روحانيون به طور گسترده در همه شهرها و روستاها عليه رژيم پهلوي دست به قيام زده ، با دادن هزاران شهيد و جانباز به پيروزي رسيدند. عاملي که باعث حضور گسترده مردم در صحنه مبارزه شد، دين اسلام بود که با رهبري حضرت امام خميني (ره) حکومت پهلوي را به همراه نظام شاهنشاهي سرنگون کرد.
اوضاع نظامي
الجزاير : ارتش استعمارگر فرانسه پس از جنگ جهاني دوم به سختي آسيب ديده و در حال فروپاشي بود. اين فرآيند در پيروزي انقلاب خونين الجزاير و از پاي درآوردن استعمار فرانسه نقش موثري ايفا نمود. نظاميان آن کشور در الجزاير ضربه پذير شدند و هيبت و ابهت آنان در اذهان مردم الجزاير درهم شکست .
ايران : ارتش ايران برخلاف کشورهاي فوق سالهاي مديدي بود که در هيچ جنگ خارجي شرکت نکرده بود و از هر جهت تقويت شده بود. شاه ايران بيش از هر چيز به ارتش توجه داشت و اعتماد آنها را به خود جلب کرده بود. علاوه بر ارتش ، رژيم شاه از حمايت يک سازمان مخفي پليسي به نام ساواک نيز برخوردار بود.
اوضاع بين المللي
الجزاير : در دهه 1950م دو حرکت ضداستعماري در منطقه خاورميانه و افريقا باعث تشديد روند حرکت انقلابي مردم الجزاير شد. امريکا ملي گرايان الجزاير را عليه فرانسه مسلح نمود و شوروي سابق هم برخلاف روسيه زمان جنگ اول جهاني ، ژست طرفداري از جهان سوم به خود گرفت و به همين دليل از انقلابيون الجزاير در مقابل رژيم وابسته آن کشور حمايت مي کرد.
ايران : حکومت مطلقه محمدرضا پهلوي در سال 57نه تنها از سوي امريکا به عنوان بزرگترين ابرقدرت جهان پشتيباني مي شد بلکه از سوي کشورهاي متحد آن کش ور نيز قويا مورد تاييد و حمايت قرار گرفته بود، کشورهاي بلوک شرق و بويژه اتحاد جماهير شوروي سابق نيز با انعقاد قراردادهاي تجاري ، اقتصادي و صنعتي به طور غيرمستقيم حامي اين رژيم ديکتاتور بودند.
نتيجه : انقلاب چين بر عليه سرمايه داري ، فئوداليسم و فساد همه جانبه رژيم حاکم بر اين کشور رخ داد، در حالي که مردم قبلا در سال 1911 به 250سال سلطنت خاندان منچو پايان داده بود و حکومت جمهوري برقرار کرده بودند. انقلاب اسلامي ايران از ماهيتي ضدسلطنتي ، ضداستبدادي و ضداستکباري برخوردار بود و منافع نامشروع ابرقدرتها بويژه امريکا را مورد تهديد جدي قرار داد. در انقلاب چين ، شوروي از انقلابيون کمونيست حمايت مي کرد و رهبران انقلابي الجزاير نيز از حمايت امريکا و شوروي به جهت گرايش هاي ناسيوناليستي و سوسياليستي در سطح رهبري ، برخوردار بودند در حالي که رژيم سلطنتي شاه در مقابل نيروي انقلابي مردم از حمايت کامل امريکا و غرب برخوردار بود. در حقيقت برخلاف دو انقلاب پيش گفته ، اوضاع بين المللي و کشورهاي خارجي کمکي به مردم ايران در پيروزي انقلابشان نکردند و اين خود ملت بود که با تکيه بر دين و متحد با يکديگر به رهبري امام خميني توانست انقلاب خود را به پيروزي برساند. اين وجه از انقلاب و ماهيت ديني آن ، آن را به طور جدي با انقلاب هاي پيش گفته متمايز مي سازد و آغاز دوراني تازه را نويد مي دهد.
منبع: سایت خبری جام جم آن لاین
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}